مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : چهارشنبه 91/9/8
نظر

خداوند متعال در آیات 175، 176، 177 سوره اعراف مى فرماید: «وَاتلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ الَّذى آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ، وَلَوْ شَئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلکنَّهُ اَخْلَدَ اِلى الاَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکهُ یَلْهَثْ ذلِک مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکرُونَ»؛ بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولى [سرانجام ] خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد. و اگر مى خواستیم، [مقام] او را با این آیات [و علوم و دانشها] بالا مى بردیم [امّا اجبار، بر خلاف سنّت ماست پس او را به حال خود رها کردیم] و او به پستى گرایید، و از هواى نفس خود پیروى کرد. مثل او همچون سگ [هار] است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز کرده، زبانش را بیرون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى کند [گویى چنان تشنه دنیاپرستى است، که هرگز سیراب نمى شود] این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را [براى آنها] بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند).

«بلعم باعورا» یکى از علماى بنى اسراییل بود که در مسیر عبادت، پیشرفت چشمگیرى داشت تا آن جا که به «اسم اعظم» دست یافته، «مستجاب الدّعوة» شد. هنگامى که حضرت موسى (علیه السلام) به مقام شامخ و رفیع نبوّت نایل شد، این مسأله آتش حسادت را در دل و روح بلعم باعورا شعله ور ساخت! آتش حسادت هر روز فروزان تر شد، فضایل او را در کام خود مى سوزاند. حسادت از یک سو، و دنیاپرستى از سوى دیگر، سبب شد که بلعم باعورا به دربار فرعون پناه آورده، از «وعاظ السّلاطین» شود و تمام افتخاراتش را از دست داده، عاقبت به شر شود.

***  نکته : خطرات خواص منحرف

عشق به دنیا، هواپرستى و تبعیّت از شیطان عالمى را ـ که به اسم اعظم دست یافته بود ـ دیوانه کرد به گونه اى که مانند آن سگ هار همیشه تشنه است و از عطش دنیاپرستى سیراب نمى گردد. چنین خواص و عالمى خطرهاى فراوانى دارد که به بعضى از آن اشاره مى شود:

الف ـ چنین عالمى در خدمت ظالمان قرار مى گیرد (وعّاظ السلاطین) که همواره در طول تاریخ در خدمت پادشاهان و حکمرانان ظالم بوده اند. روشن است که خطر این نوع خواص از زمامداران ظالم کمتر نیست.

ب ـ چنین علما و خواص منحرفى، پایه هاى اعتقادى مردم را متزلزل مى کنند! وقتى مردم عامى، عالم بى عملى را مشاهده کنند و دریابند که او به گفته هاى خویش جامه عمل نمى پوشاند، اعتقاد آنها نسبت به دین سست مى گردد و چه بسا درباره بهشت و جهنّم و حساب و کتاب قیامت نیز تردید کنند و با خود بگویند: «اگر از قیامت خبرى هست، گویندگان دین به عمل سزاوارترند». بنابراین، اگر حاکمان ظالم، تنها دنیاى مردم را تیره و تار مى کنند، دانشمندان منحرف آخرت مردم را تباه مى سازند.

ج ـ عالم و خواص منحرف مردم را به گناه مى کشاند!